بنام خدا
چهار ایرانی زرتشتی، نویسندگان شاهنامهی ابومنصوری |
|
|
|
گروه شاهنامه : |
در سال 346 مهی، ابومنصور توسی، فرمانروای توس و نیشابور، که مردی دهقاننژاد و دوستدار فرهنگ نیاکانی بود، به وزیر خود ابومنصور مُعمری دستور داد تا از دانشوران ایرانی بخواهد تاریخ باستانی ایران را که به زبان پهلوی و در کتابی به نام «خدای نامگ» گردآوری شده است، به پارسی درآورند. معمری چهار دانشمند فرزانهی ایرانی را، که همگی زرتشتی بودند، از گوشه و کنار ایران فراخواند و از آنان چنین خواست که در توس بنشینند و نامهی شاهان ایران و کارنامهی ایشان را، از آغاز تا روزگار یزگرد سوم، بنویسند. نام آن چهار تن دانشور بزرگ ایرانی چنین بوده است:
ماخ پیر خراسانی از هرات؛
یزدانداد پسر شاپور از سیستان؛
ماهوی خورشید پسر بهرام از نشابور؛
شادان پسر برزین از توس.
این چهار تن، «خدای نامگ» را از پهلوی به پارسی برگردان کردند و دیباچهای به کتاب افزودند و آن را به ابومنصور توسی سپردند. ابومنصور شاهنامهی فراهم آمدهاش را به بخارا- پایتخت سامانیان ایراندوست- فرستاد. شاه سامانی از دقیقی توسی- سخنور پُرآوازهی دربارش- خواست که شاهنامهی ابومنصوری را به نظم کشد. اما دقیقی که تنها هزار بیت از شاهنامهاش را سروده بود، بهدست ستیزهجویان کشته شد. پس فردوسی کار او را ادامه داد. شاهنامهی ابومنصوری را از فرزند ابومنصور- امیرک توسی- گرفت و پس از سی سال کار پیوسته و رنج فراوان، از کتابی که پنج دانشی مرد ایرانی زرتشتی از پهلوی به پارسی برگردانده بودند، کاخ بلند و بی گزند شاهنامه را پی افکند. یاد آن دانشوران ایرانی، ماخ و یزدانداد و ماهوی و شادان، نیک و پایدار.
بخشی از دیباچهی شاهنامهی ابومنصوری
شاهنامهای که فرزانگان ایرانی فراهم کرده بودند، در گذر زمان از میان رفت. اما دیباچهی آن بهجای مانده است. این دیباچه، کهنترین نوشتهی بازماندهی پارسی است. بخشی از آن دیباچه که به زبان پارسی استوار و سختهای نوشته شده است، چنین است:
«این کتاب را شاهنامه نام نهادند. تا خداوندان دانش اندرین نگاه کنند، و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آیینهای نیکو و داد و داوری و رای و راندن کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر، بیابند.
پس این نامهی شاهان گردآوردند و گزارش کردند. و اندرین چیزهاست که به گفتار خواننده را بزرگ آید و چیزها اندرین نامه بیابد که سهمگین نماید. و این نیکوست، چون مغز آن بدانی. تو را درست و دلپذیر گردد. چون: دستبرد آرش، و چون همان سنگ کجا آفریدون به پای داشت، و چون آن ماران که از دوش ضحاک برآمدند.
این همه درست آید به نزدیک دانایان و بخردان. و آن که دشمن دانش بُوَد، این همه را زشت گرداند.»
|
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:
ابو منصور توسی,
خدای نامگ,
خدای نامه,
دانشور,
معمری,
ماخ,
شادان,
ماهوی,
دیباچه,
,